۱۳۹۱/۰۲/۲۷

نظم نوینی که بهانه‌ای شد برای دو باره برگشتن به دنیای وبلاگ!



سلام و بی مقدمه بگم که اوایل اردیبهشت یه نمایش رو به صحنه بردم که تجربه خوبی بود برام، «نظم نوین جهانی» نوشته هارولد پینتر و برگردان (ترجمه) خودم.

قبل از این آخرین تجربه نمایشیم٬ کارگردانی «کارنامه بندار بیدخش» بود، یکی از شاهکارهای بهرام بیضایی که چه ها کشیدم و کشیدیم تا جان گرفت و شد آنچه که باید. خرداد سال ۸۸ بود و حال وهوای اون روزها. یادش بخیر که روزگاری داشتیم با بچه های گروه، حسام شیخ الحکمایی، محمد خالقی، امین رضوی، ساره حسینی، اسفندیاری و ... یک متن پروپا قرص که اجراش یک ساعت و نیمی به طول انجامید و لذتی داشت برامان.

اواخر سال گذشته هم تصمیم «نظم نوین جهانی» را گرفتم و به یاری خدا اجرایش کردیم و خوب بود خدا رو شکر. و این بهانه‌ای هم شد تا دوباره وبلاگیدن را از سربگیرم که خودش شاید خیلی برایم خوب باشد. راستش خیلی با نوشتن در شبکه‌های اجتماعی حال نمی‌کنم٬ چون شاید اصلن مال اینکار نباشند و الکی زور می‌زنیم٬ البته الله و اعلم بالحقایق الامور. به هر ترتیب داشتم می‌گفتم با یک سری تغییراتی که در ظاهر وبلاگم دادم می‌خوام دوباره شروع کنم و یه جایی داشته باشم که هرچه دوست داشتم و شد رو بنویسم و بگم. امیدوارم که دوباره تنبل نشم و نره تا یه پنج شش سال دیگه. هنوز هم موندم که امکان کامنت رو باز کنم یا نه٬ چون در سری قبل حوصله این کار رو نداشتم و البته بعضی از دوستان هم گله‌مند بودند ولی نمی‌دانم٬ شاید الان دیگه این یه امر ضروری باشه و وبگردها عادت کرده باشند. ببینیم چی می‌شه.

برای اینکه پروپیمون باشه این پست اول و کم کم موتورمون رو گرم کنیم بعضی از نقدهایی رو که نوشتند حضرات اهل قلم و در نشریات نشر دادن رو فراهم کردم و می‌گذارمشون اینجا. انشاالله به زودی فیلم کار رو هم رو یوتیوب آپلود می‌کنیم. 

این هم نقدها:

علی اسدپور ــ روایتی از یک نظم نوین
و البته این هم یک مصاحبه‌ای که با هفته نامه بیشاپور خودم داشتم. اینجا را کلیک کنید



بوکلت نمایش