نمایش پوچ یا پوچی نمایش


نیم نگاهی به نمایش « نظم نوین جهانی» کاری از امین اسکندری
محمود رشیدی
5/2/91


انتخاب نمایشنامه‌ی متناسب با احوال روز جامعه از مهمترین تصمیمات کارگردان می‌باشد که البته این مهم به درستی صورت گرفته، چرا که ما بر روی صندلی شکنجه، مردی را می‌بینیم که به گفته شکنجه گران معلم الهیات است و می‌توان او را سمبلی از خود دین تصور کرد که مسیح وار مورد شکنجه قرار می‌گیرد و در مقابل، شکنجه گران که خود را نماینده قشر متفکر و با احساس جامعه می‌دانند و معتقدند که دین با دموکراسی منافات دارد و با جدیت تمام هم و غم خود را در راه شکنجه مبلغ الهیات بکار می‌گیرند چرا که معتقند که او خود نیز به زودی به تناقضات رفتارش با دموکراسی و آزادی خواهد رسید و این ایمان قلبی شکنجه گران نسبت به تاثیر زود حاصل اعمال شکنجه، با بازی خوب بازیگران، طنزی تلخ و روان می‌آفریند.

درایت در انتخاب زاویه نور از طرفین بصورت ضد نور، که تماشاکن را مورد اذیت و آزار قرار میدهد، باعث همزادپنداری هرچه بیشتر ایشان با شخص شکنجه شونده می‌شود و همچنین بازی خوب شکنجه شونده که با چشم و دستانی بسته و البته دهانی باز به روی صندلی نشانده شده و مورد شکنجه غیر فیزیکی قرار می‌گیرد و اینکه نه حرفی میزند، نه فریادی ویا حتی ناله‌ای، خود مبین عمق فاجعه است و شکنجه گران را به هدف اولیه خود رسانده است، چرا که سکوت را منشا تفکر می‌دانند.

بازی ساده و روان بازیگران و همچنین استفاده بجا و اساسی از لوازم صحنه، مثل چراغ هایی که نور صحنه را تامین می‌کنند یا کراواتی که بر روی چشمان شکنجه شونده بسته شده به باورپذیری قصه کمک شایانی می‌کند و کارگردان با بکار گیری حس بویایی تماشاکن و پراکندن عمدی بوی نفت در مکان اجرا و همچنین با تاثیرگذاری روانشناختی بر روی مخاطب، با چیدمان نامنظم جای نشستن تماشاکن، پا را از رئالیزم فراتر نهاده و فضای اتاق شکنجه را ناتورئالیستی و طبیعت گرایانه به مخاطب ارائه می‌دهد که این خود از ویژگی های بارز اجرای مینی‌مالیستی می‌باشد که البته از ویژگی‌های دیگر این سبک اجرایی که در این نمایش شاهد آن هستیم می‌توان به کوتاه و موجز بودن نمایش، ریتم کند، سکوت های پر معنا که در اغلب اوقات با یک عمل نمایشی مثل بازی با نور یا چرخاندن ساعت مچی در دست بازیگر، و دیالوگ های پراکنده و گاهی اوقات بی منطق که در واقع اشخاص بازی حرف می‌زنند بدون آنکه فکر کرده باشند ، اشاره کرد.

طرح و توطئهء نمایش که بر پایهء خواست شکنجه گران پایه ریزی شده، کشمکش بی اساس و پوچی را بین قهرمان و ضد قهرمان بوجود می‌آورد، چرا که خواست شکنجه گران این است که شکنجه شونده در عرض سی و پنج دقیقهء آینده ، تحت تاثیر شکنجهای که "هنوز تمام نشده و هنوز شروع هم نشده" خود به این واقعیت که باید شکنجه بشود، برسد و این جنس خواست که با امید قلبی و البته روانی اشخاص بازی آمیخته است ، ما را به یاد داستان باشکوه "گروه محکومین" فرانتس کافکا می‌اندازد و ابزرد (تئاتر پوچی) را که دغدغه انسان مدرن می‌باشد به نمایش می‌گذارد. ردپای ابزرد را همچنان در حرکت اشخاص بازی که براساس طراحی میزانسن کارگردان، بیشتر بصورت رفت و برگشت و دایره وار و از یک نقطه به همان نقطه رسیدن می‌باشد، می‌توان مشاهده نمود و البته تغییر و نتیجهء اساسی در این نمایش که بصورت نسیه نویدش را در سی و پنج دقیقه آینده به ما می‌دهند و تنها تغییری که ما در طول اجرای نمایش شاهد آن هستیم عوض شدن جای فیزیکی دو شخص شکنجه‌گر در پایان نمایش نسبت به ابتدای نمایش می‌باشد، که خود از نشانه های بارز نمایش‌های ابزورد می‌باشد.


با تشکر