چه اتفاقي افتاد؟ چه اتفاقي دارد مي‌افتد؟ چه اتفاقي خواهد افتاد؟



به بهانه اجرای نمایش (( نظم نوین جهانی )) نوشته هارولد پینتر به کارگردانی امین اسکندری
محمد خالقی
اردیبهشت 91


چقدر به دور و برمان نگاه می‌کنیم و تا چه اندازه درگیر مسائل پیرامونمان می‌شویم؟ به کجایی‌ها، چرایی‌ها، چگونه‌گی‌ها، مسائلی که به روابط علت و معلولی پدیده‌هایمان مربوط می‌شود، مثلن اینکه کجا زندگی می‌کنیم؟ چه حقوقی داریم؟ چه اهدافی را باید دنبال کنیم؟ و چرا اینقدر خشن‌ایم؟اما نکته اینجاست که همه‌ی این سوالات و اصرار برای رسیدن به جوابی قانع کننده و بدور از تعصب، معمولن به یک خشونت پنهان و زیر پوستی می‌انجامد که هم از طرف دیگری و هم خودمان قابل مشاهده است. خشونتی که لایه‌ی اصلی اکثر اعمال ما را در این دوره و زمان پرورش می‌دهد، همان خشونتی که لایه‌ی اصلی همین متن نمایشی است. خشونتی که برای نمونه از تبعیض، تعصب، جبر حاکمه فرهنگی و برآورده نشدن نیازهای جسمی و روانی پدید می‌آید و همان هم خودش دلیلی می‌شود برای اعمال خشونتی دیگر. به گفته « ژیژک » خشونت سه شکل دارد : کنشگرانه (جنایت، ارعاب)، کنش پذیرانه (نژادپرستی، نفرت پراکنی، تبعیض ) و سیستمی ( تاثیرات فاجعه‌بار نظام‌های اقتصادی و سیاسی )؛ و غالبا یکی از شکل‌های خشونت مانع از دیده شدن دیگر شکل‌های آن می‌شود و بدین ترتیب مسائل پیچیده‌ایی پدید می‌آید.

آیا پیدایش سرمایه‌داری و در واقع تمدن بیش از آنکه جلوی خشونت را بگیرد سبب خشونت نمی‌شود؟ آیا ممکن است که شکل مناسب اقدام بر ضد خشونت در زمانه ما صرفا تعمق و اندیشیدن باشد؟ و بسیاری سوالات دیگر که امین اسکندری با کارهای نمایشی که انجام می‌دهد سعی بر مطرح کردن آنها دارد و دوست دارد که مخاطبانش را در طرح پرسشی مشترک سهیم کند. میزان موفقیت او در برآورده کردن این پرسش‌ها نگاه به برآیند به واکنشی است که از طرف تماشاگرانش پس از خاتمه کار بروز داده می‌شود. مهمترین عنصر یک اثر هنری سرگرمی است اما این مقوله برای چه کسانی در چه محدوده‌ی فرهنگی با چه مولفه‌های فکری تعریف می شود؟ میزان سرگرم شدن و انتظار از یک اثر هنری پیش از مشاهده آن در محیط کوچکی که هنرمند را می‌شناسند و به اعتبار او برای مشاهده اثرش می‌آیند به هماهنگی خودآگاهانه ذهن مخاطب با پیشینه صاحب اثر بر می‌گردد. به این معنا که اگر شاید همین نمایش را فرد دیگری برای اجرا آماده می‌کرد در میزان انتظار و رغبت تماشاگران هم برای دیدن تاثیر می‌گذاشت. که البته باید گفت این هماهنگی‌ها اغلب ناخودآگاه هم هست و بیشتر جنبه رفاقت و برای خالی نماندن عریضه اتفاق می‌افتد و حتی برای آنکه دیگری در تدارک رفتن و دیدن است من هم برای نمایش بروم! این قسمت را داشته باشید تا پس از دیدن اثر « نظم نوین جهانی » و واکنش‌هایی که هر کدام از مخاطبان نسبت به اجرا بروز می دهند. برآیند این واکنش ها به جمع بندی خشونتی می‌انجامد در مقابل کارگردان. خشونتی دو سویه. تماشاگر با ذهن کارگردان و هدف او از اجرای این متن، آن را با خواسته‌ها و تاملات ذهنی خودش بررسی کرده و انتظارش را به ترازو می‌گذارد تا میزان برآورده شدنش را بسنجد. یا انتظار برآورده می شود یا نمی‌شود. اگر انتظار برآورده شده باشد که حس رضایت بخشی از دیدن کار او را در بر می‌گیرد و بیشتر به چیزی که دیده است به شیوه‌ایی مثبت می‌نگرد و سعی می‌کند که لحظات خوب و ناب بیشتر را از داستان استخراج کند ( مثلا به خشونت جاری در نمایش میان هر سه شخصیت بازی). اما اگر انتظارش نسبت به کار برآورده نشود ناخودآگاه احساس می کند وقتی را (هرچند کوتاه) تلف کرده است و به خشونتی درونی نسبت به صاحبان اثر و مکان اجرای نمایش و خود به خود تا بالاترین ارگان مربوطه پیش می‌رود و همه را در این واقعه مقصر می‌دارد. این وقت هرچند کوتاه تلف شده می‌تواند خودش دلیلی باشد برای تشدید خشونت در مقابل کار. با این واکنش ناخودآگاه نسبت به عوامل اجرایی و به خصوص کارگردان که آنها وقت ما را نه صرفا تلف بلکه رسما به تمسخر گذاشته‌اند. این موضع گیری باعث می‌شود که تماشاگران ناراضی حتی حاضر نشوند به ادله کارگردان گوش کنند و اگر هم به توضیح مشکل با کارگردان می‌پردازند صرفا بخاطر همان رابطه دوستی تعارف وار و اداهای موهوم روشنفکرانه است وگرنه چون آن پیش زمینه تمسخر را با خود یدک می‌کشند تغییر نظر ممکن نمی‌شود! البته همین تماشاگران هم حق دارند ناراضی باشند چرا که کارگردان هم می‌دانسته برای که و کجا دارد نمایش آماده می‌کند!

نمایش پینتر کوتاه است و پیرامون خشونت پنهان دموکراسی می‌چرخد. دموکراسی که خودش مقوله‌ایست تقریبا گنگ و ناشناخته و در عین حال مملو از امید به آینده‌ی بهتر بشر. چیزی که تاریخ آن را ثابت می‌کند. اما نگاهی که پینتر به این مسئله دارد نگاهی کاملن بدبینانه و خالی از امیدواری است. جایی که دو نفر بازجو وظیفه دارند از فردی که استاد الهیات بوده و اکنون به دلیل بر هم زدن راهی که به دموکراسی ( به زعم بازجویان) ختم می‌شود، اینجا، مانند تماشاگران، محل نامعلومی که هم تاریک است و هم نمناک، قرار است او را متنبه کنند با تهدید و ارعاب و شکنجه، هم به خودش هم به زنش، تا دیگر به فکر بر هم زدن نظم عمومی با سخنرانی و پرسش و سوال نباشد!! اسکندری تلاش کرد تماشاگر را به جای فرد روی صندلی قرار داده و حس مکان را برای او تداعی کند. او را در تاریکی وارد اتاق می‌کند و روی صندلی هایی که نا منظم ( برای بهتر دیدن صحنه و البته از روی ناچاری ) چیده شده‌اند بنشاند و با نوری که مستقیم بر چشمانشان می‌تاباند آنها را برای بهتر ندیدن ماجرا کمک کند! بهتر ندیدن تئاتر! این مسئله کاملا آگاهانه و برای شکنجه تماشاگران بوده تا خشونت را درونشان تقویت کند، خشونتی که بعد از پایان کار به حس بدی منجر می‌شود. اینکه تا چه حد امکان دارد جای فرد با چشمان بسته شده قرار بگیرند. مانند فیلم ( زندگی دیگران / فلورین هنکل وندورسمارک) و رابطه هنرمندانش با سیاستمداران ایدئولوگ نظام آلمان شرقی! و یا نمایشنامه (روال عادی/ ژان کلود کریر) و رابطه‌ایی درون سیستمی که بین یک خبر چین و یک کمیسر بر سر کیفیت وفاداری و پاک بودن وجدان کاری دیگری نسبت به هم اتفاق می افتد.

در نمایش اسکندری اتفاقی خوبی که افتاده است درک تقریبا مناسب بازیگران از شخصیت های بازی است. دز (حامد هوشیار ) شکنجه‌گری خونسرد، کاربلد و مافوقِ لیونلِ ( یحیی نظری ) عصبی و نا آرام و احساساتی است. هر دو بازیگر تقریبا توانستند از پس شخصیت‌ها به خوبی برآیند و بازی هایی باورپذیر را از خود به معرض نمایش قرار دهند. این دو نفر ( دز و لیونل ) به کاری که می‌کنند اعتقاد دا‌رند و کاملا خودشان را آدمهایی می‌پندارند که در حال خدمت به دموکراسی‌اند و جهان را به نقل ( دز ) آماده و تر و تمیز نگه می‌دارند برای آن! دموکراسی که یکی از مولفه‌های مهم‌اش آزادی بیان است، حال آنکه همین دو نفر در خدمت گونه‌ایی از دموکراسی هستند که آزادی بیان را با تعاریف حاکمه از قدرت می‌شناسد. لیونل و دز نمادهایی از آدمهایی هستند که در خدمت نظام‌های قدرت با پذیرش الگوهای رفتاری، کارشان را به گونه‌ایی مقدس می‌پندارند و حاضرند در خدمت ایدئولو‍ژی حاکمه هر کاری که می‌توانند انجام دهند. این ایدئولو‍ژی حتی می‌تواند دموکراسی باشد. گونه‌ایی از دموکراسی که تا حد شعار پایین آمده و صرفا با تقلیل سطح آگاهی مردمانش می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. آگاهیی که اگر امثال مرد بازداشت شده استاد الهیات (عباس رئیسی) بخواهد اندکی در آن تغییری ایجاد کند سر و کارش با امثال لیونل و دز است. خشونت موجود در شخصیت ها را اینگونه می‌توان تقسیم کرد: ( لیونل ) از مرد بازداشتی عصبانی است چون او نظم را بر هم زده و مخل دموکراسی موجود شده و از طرف دیگر هم چون الهیات خوانده او را یاد مادرش می اندازد و بحث هایی که با او می کرده است وگریه‌نهایی او بیشتر به رابطه ناخودآگاهانه او و مادرش و سرنوشت مشترکی که قرار است استاد الهیات با مادر او داشته باشد برمی‌گردد ، انگار خود لیونل حتی مادرش را در این مورد بخصوص، مورد آزار و اذیت قرار داده و چیزی که او را از این بار گناه سبک می‌کند تعهد وتقدس شخصی اوست که با کمک دز نسبت به دموکراسی عیان می‌گردد. در تقسیم بندی ژیژکی او در دسته کنشگرانه قرار می گیرد. (دز) که ظاهرن از ثبات و کنترل بیشتری بر روی احساسات خود برخوردار است و همواره لیونل را در مورد نحوه گفتگوها و میزان استفاده از کلمات درست سرزنش می‌کند و تنها کسی است که لیونل برای گفتگو دارد. او هم در دسته کنشگرانه قرار می گیرد. و شخصیت سوم ( استاد الهیات) که نماد مبارزین متعهد و روشنفکر است نسبت به کاری که انجام می‌دهد اعتقاد کامل دارد . نقش یک دشمن دموکراسی که خودش و عملی که بخاطر آن دستگیر شده یکی از مولفه‌های نظام دموکراسی است. چامسکی در کنفرانسی با عنوان ،کشف شکل های تازه سرکوبی می گوید : این ( دموکراسی) روندی است که برای همیشه وجود دارد.چیزی نیست که شما به پایان آن برسید. ظن من بر این است که با هر پیروزی که بدست آید ما شکل تازه ایی از قدرت سرکوبی را کشف خواهیم کرد که پیش از آن متوجه نبوده ایم، و سپس کوشش خواهیم کرد که آن را نیز به چالش بکشیم. کاری که امثال استاد الهیات داستان پینتر آن را به چالش کشیده‌اند، و چه بسا روزی که پیروز شوند اگر به قول کامو مراقب اندیشه‌هایشان نباشند در مقابل مخالفانشان انجام می‌دهند. و همین دز و لیونل برایش کار کنند با یک ایدئولوژی تازه با پی رنگی جدید از دموکراسی.

آیا پیدایش سرمایه داری ایدئولوگ و در واقع تمدن آزادی خواهانه با شعار دموکراسی بیش از آنکه جلوی خشونت را بگیرد سبب خشونت نمی شود؟ به نقل از بابک احمدی در کتاب کار روشنفکری: ایدئولوژی همه چیز را به عنوان مورد معکوس خود نشان می‌دهد. استثمار را عدالت و سرکوب را آزادی می‌نمایاند. ایدئولوژی نماد آگاهی نیست بل نشان آگاهی دروغین است. این آگاهی دروغین تا چه حد در مغز شخصیت‌های شکنجه‌گر داستان رخنه کرده است که تهدید و ارعاب را به عنوام امری مقدس و والا با نیت زدودن و پاک کردن جامعه از عواملی که جلو دموکراسی قد علم کرده‌اند می‌پندارند . کارل مارکس در کتاب ایدئولوژی آلمانی می‌نویسد: ایدئولوژی یک نظام فکری بیان‌گر واقعیت‌ها نیست، برعکس، نمایانگر کوشش نظری و فکری‌ای است که واقعیت‌های اجتماعی را پنهان می‌کند. ایدئولوژی عرضه کننده مفاهیم و مقوله‌هایی است که کل واقعیت را به سود قدرت حاکمه تحریف می‌کند، یعنی به عنوان مجموعه‌ایی از نگرش‌ها و اندیشه‌هایی که سرشت راستین مناسبات اجتماعی را پنهان می‌کنند به ابزار اصلی حفظ وضعیت موجود اقتصادی و سیاسی تبدیل می‌شود.


آیا جهان بدون ایدئولوژی هم امکان دارد؟ مهمترین عنصر این نمایش را خشونتی تشکیل می‌دهد که میان شخصیت‌ها و به طبع در جهان خارج از قاب می‌گذرد. خشونتی که برای هر کدام از آدم‌های نمایش تعریف خوب و مقدسی دارد. لاکان می‌گوید: باید خشونت را به ترتیبی تعریف کرد که نتوان وصف ِخوب را در مورد آن بکار برد. لحظه‌ایی که در حال تمیز دادن خشونتِ خوب از خشونتِ بد می‌شویم معنای درست این واژه را گم می‌کنیم و دچار سردرگمی می‌شویم. بالاتر از همه، همین که ادعا کنیم معیارهایی برای تعریف خشونت ظاهرن خوب به دست آورده‌ایم تک تکمان به راحتی می‌توانیم از آن‌ها برای توجیه اقدامات خشونت بارمان بهره برداری کنیم.

به عملکرد دز و لیونل بیشتر بیاندیشید! به همین اندیشه و اندیشیدن بیاندیشیم! آیا واقعن ممکن است که شکل مناسب اقدام بر ضد خشونت در زمانه ما صرفا تعمق و اندیشیدن باشد؟ اندیشیدن به اینکه چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ و چه اتفاقی خواهد افتاد؟

منابع:
- فهم قدرت دغدغه دائمی چامسکی ، برگزیده اندیشه های نوآم چامسکی/ پیتر میشل، جان شوفل/ احمد عظیمی بلوریان/ موسسه خدمات فرهنگی رسا / چاپ دوم / پاییز 1384

- خشونت،پنج نگاه زیر چشمی / اسلاوی ژیژک / علی رضا پاکنهاد / نشر نی / چاپ دوم / 1390

- کار روشنفکری / بابک احمدی / نشر مرکز / چاپ سوم / 1387

- تحلیل (فرمالیستی) متن نمایشی ،برای بازیگران،کارگردانان و طراحان / جیمز تامس / علی ظفر قهرمانی نژاد / سازمان مطالعه و تدویت کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت ) / چاپ اول / تابستان 1387