علیرضا اسدپور.
اردیبهشت 1391
به نام یگانه آفریدگار هستی
هارولد پینتر نمایش نامه نویس بزرگ بریتانیایی در نمایشنامهی « نظم نوین جهانی » با طنزی سیاه و نقادانه در قالبی نمادین و موجز داستان تلاش دو بازجو را بیان میکند. که درتدارک آنند تا جهان امروز را برای برقراری دمکراسی غربی آماده کنند. یکی از نکات طنز این اتفاق جرم متهم است خطایی که دز یکی از بازجوها آنرا در دیالوگی چنین بیان میکند:
دز : ...نگاه به این مردی که اینجاست بکن برای مثال اون یه نمونه دست اوله. متوجه منظورم هستی؟ قبل از اینکه بیاد اینجا یه آدم کله گنده بود که هیچوقت نمیتونست جلو دهن گشادش رو بگیره، هیچوقت جلو پرسشهایی که به ذهنش میرسید رو نمیگرفت#....
یعنی جرم مجرم پرسشگری و بیان نظر است دو نکتهای که از ویژگیهای مهم دمکراسی قلمداد میشود.
اینگونه دوگانگیهای طنز آلود در صحنههای دیگری از نمایشنامه نیز به چشم میخورد به عنوان مثال یکی از مهمترین مباحث مطرح شده میان دو بازجو طی دیالوگِ دز خطاب به شخصیت دیگر ماجرا لیونل اینگونه بیان میشود
دز : تو آخرین بار بهش گفتی خیکی # حالا بهش میگی الدنگ #. من واقعن چند دفعه باید بهت بگم ؟....
در ادامه دز پیرامون اهمیت استفاده درست و به جا از الفاظ رکیک نطقی میکند که از خلال این نطق و سایر سخنان آن دو بیماریهای روانی و عقدههای شخصیتی دو بازجویی که قرار است با احساسهای معصومانه خود طی شکنجه روانی متهم خود را برای نظم نوینی آماده کنند قابل دریافت است.
اما در نگاه نخست به کارگردانی نمایش « نظم نوین جهانی » آنچه نظر را جلب میکند این نکته است که کارگردان اثر آقای امین اسکندری در اجرای خود توجه چندانی به شاخصه مهم درام مدرن- علی الخصوص آثار ابزورد و مینیمالیستی- که همانا جاری بودن طنزی سیاه و روان در تمامی اجزای این گونه آثار است - نداشته. نکتهای که کارکرد اصلی اینگونه آثار در نشان دادن بازیچه بودن تمامی اتفاقهای بشری و روزمرگی جوامع امروز در غرب و چه بسا شرق است.
آنچه در برداشت از دیدگاه کارگردانی اثر درک میگردد این است که کارگردان و گروه اجرایی بیشتر بر پایهی تحلیلی روان شناختی در راستای ایجاد ترس و وحشت در شخصیت متهم دست به خلق دراماتیک زدهاند . متهم در این تحلیل نماد کشورهای جهان سومی است که توسط قدرتمندان و زورمندان با شعارهایی خوش رنگ و لعاب و جذاب از یک طرف و استفاده از زور و ترساندن از طرف دیگر چپاول میشوند. این نکته در پاشیده شدن نفت در میان جایگاه تماشاگران و نامنظم بودن چیدمان صندلیها نمود پیدا میکند و این که این نمایشنامه نخستین بار بعد از حمله ی اول آمریکا و هم پیمانانش به عراق در اوایل دههی نود میلادی نوشته و بر صحنه رفته است میتواند دلیلی بر درک صحیح اثر توسط گره اجرایی از این منظر باشد. کارگردان در این اجرا از نور صحنه به عنوان چشم بندی برای تماشاگران استفاده کرده است. اگر متهم صحنه نمایش با بسته شدن چشمش توسط کرواتِ لیونل قادر به دیدن پیرامون خود نیست تماشاگر هم توسط نورهایی که مستقیم به چشمانش تابانده میشود از دیدن واضح آنچه در پیرامونش اتفاق میافتد عاجز است.
این شکل نورپردازی در عین حالی که باعث خلق تابلوهای پرکنتراست و در مواردی زیبای بصری شده اما در عین حال با محروم شدن تماشاگر از دیدن کنش و واکنشهای بازیگران اثر را در انتقال پارهای از مفاهیم خود گنگ و ناتوان نموده است.
بازیگران در اجرای نقش های خود و در خلق شخصیت ها به طور انفرادی تا حد زیادی موفق بودهاند اما جز در معدوی از اجراها در ایجاد روح و کنش متقابل بازی در رابطه با ایجاد ارتباط و خلق یک اجرای یک دست نمایشی چندان موفق نبودند. با این همه در فضای کنونی تئاتر شهرستان کازرون بعد مدت زمانی طولانی دیدن یک نمایش که بتوان در آن لحظه ها و قاب های بصیری زیبایی را دید و از آن لذت برد خالی از لطف نبود. در اینجا ضمن تشکر از گروه اجرایی نمایش « نظم نوین جهانی » که چنین فرصتی را ایجاد نمودند از خداوند موفقیت بیشتر آنان را در خلق اجراهایی تازه خواهانم.