چند وقت پیشترها مطلبی زدم راجع به مسائلی که از طرف عدهای در مورد هولوکاست عنوان شده بود که مورد انتقاد بعضی از دوستان واقع شدم و حتی در ایمیل یکیشان سخت تازیده بود که " نمیدانی کجا میروی" البته زشتی زشت است و اگر صدتا مثل من هم بخواهند زیبا جلوهاش بدهند کاری از پیش نخواهند برد.خدای ناکرده ما هم نخواستیم جنایات دولت اسراییل را توجیح کنیم ،بحث در وادی دیگری بود و فضا دیگر. کدام آزادهایی است که قتل عام انسان های بی گناه غیرنظامی را تایید کند، کودک تکه تکه شده زیر آوار را ببیند و دلش بدرد نیاید و اشکهایش را مجال ندهد، یا حتی کیست که آزادی و برابری و حقوق انسانها را باور کرده باشد و دولت فعلی اسراییل را جنایت کار و دشمن بشریت نداند. آنها خود را پشت سر قوم یهود پنهان کردهاند و به نام موسی ِ کلیم الله بر قوم محمد امین الله یورش آوردهاند. مشکلشان هم نه با مسلمانان که با تمام بشریت است. همهاش هم نتیجه تفسیرهای فاشیستی از دین.
گوهر باطنی دین را که به کناری نهادی و پوسته را منبسط و متورم کردی میشود جنایت، آدم کشی، حرمت شکنی ِانسان ِ دردانه خداوند، مهم نیست نامش را چه بگذاری و قیافه آدمهایش چه شکلی باشد و نام کدام یک از انبیا و اولیا را با خود یدک بکشند. به هر ترتیب برای اینکه از دل دوستان در آورده باشم شعری از نزار قبانی شاعر بزرگ عرب با عنوان « وجه قانا » که در مورد جنایات سال 1996 اسراییل در قانا میباشد را میگذارم. شعری است عاطفی همراه با اعتراض شدید به ملت عرب و رهبرانشان. بخونیدش
امان، امان از این سرکردهگان جهان اسلام. و منادیان دین محمد (ص) پیامبر شوق و شعور، معلم مدرسه های "پله پله تا ملاقات خدا" .