آنچه اين روزها درهرگوشه و كناري كه مباحث جدي جامعه مطرح ميباشد شنيده ميشود بحث از انتخابات رياست جمهوري است، كه در كنار آن هم الفاظي بگوش ميرسد از قبيل خاتمي، مقام رهبري، ساختار قدرت در قانون اساسي، اصلاحات، انحصار طلب، تحريم انتخابات، اقبال عمومي، مشاركت حداقلي و حد اكثري ، تاييد صلاحيت، معيشت مردم ، حقوق بشر و از اين قبل واژه گاني كه در گفتمان سياسي – اجتمايي امروز ايران بسيار كاربرد دارد . و اين نشانه نزديك شدن يك مسابقه ديگر است كه تنورش دارد كم كم داغ ميشود.
در اين چند ماه گذشته خاورميانه سه انتخابات بسيار حساس از نظر منطقه اي و جهاني داشته است، انتخابات افغانستان، فلسطين و عراق . و شايد بتوان انتخابات آتي ايران را هم شماره چهار آن دانست . اما آنچه در ميان شهروندان ايراني ديده ميشود واكنش هاي گو نا گون نسبت به اين واقعه است كه ميتوان آن را در ديد اول و نه چندان ريز و مو شكافانه به چهار دسته گروه بندي كرد.
اول واكنش بي تفاوتهايي كه نه ميدانند چه خبر است ونه ميخواهند بدانند و حتي در بعضي موارد نه ميتوانند بدانند. راحت و آسوده زندگيشان را ميكنند و سر مباركِ بي درد سر را به درد سر نميدهند! مشكلي با كسي ندارند و كسي هم با آنها مشكلي ندارد و يك «بابا به ما چه » همه مشكلات و دغدغه هاشان را كه حل ميكند هيچ خيلي هم خوش بحالشان ميشود. نا گفته نماند كه اين طيف هميشه غير موثر نيست گاهي ميشود به خوبي از آنها نهايت استفاده را برد و حتي گاهي هم سرنوشت ساز هستند، اما اينكه چگونه و در چه جهتي !؟ با استفاده كننده محترم است. لطفا آهسته حمل (حمله) شود!!!!
دو ديگر همان عزيزان هميشگي اهل « وظيفه»اند. كه احساسات تكليف مدارشان بسيار بسيار بالا است و راي دادن را نه حقي مسلم و انساني براي خود، كه به هر گونه اي كه دلشان بخواهد ميتوانند از آن استفاده كنند ، بلكه تنها يك انجام وظيفه مي دانندش كه حتما بايست آن را ادا نمود؛ و جالبتر اينجاست كه اين انجام وظيفه و تكليف در نود درصد از مواقع به نفع يك سري از انتخاب شوندگان خاص و گروههاي خاص تري تمام ميشود كه آنها هم از اين حضرات چيزي بجز انجام وظيفه نميخواهند، مابقي قضايا خودش بحمدالله راست وريس ميشود. الله اعلم بالحقايق الامور.
سه ديگر آناني كه هم به قضايا كار دارند و هم ميدانند چه خبر است، و راي دادن را نيزبراي خود يك حق هميشه پابرجا و انساني ميدانند و عقيده شان، استفاده كردن از آن به همان گونه اي است كه خودشان راه درست تر و بهتر مي دانند. و در اين دوره راه درست تر را اين مي دانند كه از آنجا كه جناح نزديك به حاكميت يعني همان انحصار طلبان « قيمومت مدار» از اراء به صندوق ريخته شده سو استفاده خواهند كرد پس نبايد در انتخابات شركت كرد تا با يك مشاركت حداقلي به حضرات حالي كرد. البته به دلايل اين نتيجه گيري بيفزاييد دلسردي از بعضي تصميمات دوره گذشته رياست جمهوري و همچنين شيوه برگذاري و دخالت در انتخابات از سوي نهادهايي مثل شوراي نگهبان و...
در اين اوضاع و احوال شاهد دسته چهارمي هستيم كه با گروه سه اشتراكات فراواني دارند لكن راهي را كه انتخاب كرده اند عدم شركت نيست ، بلكه معتقدند كه هنوز ميتوان و بايد از روزنه هاي كوچكِ اميد نهايت استفاده را برد چراكه هر از ميدان در رفتني تنها به نفع افكار خطرناك و مضر داخل و خارج كشور خواهد بود و بس وپيش از آنكه حريف ضربه خاصي را متحمل بشود اين جنبش اصلاحات است كه ضربه خواهد خورد و فرصت ها را بيش از پيش از دست خواهد داد . پس معتقدند كه هر چه قوي تر بايد در انتخابات شركت كرد و ميدان را از دست حريف گرفت و عرصه را هرچه بيشتر بر او تنگتروتنگتر كرد . البته اين كه ما قبلا ميدان را در دست داشته ايم ولي چه توانسته ايم بكنيم ؟ سئوالي است كه جوابش را هنگام پيروزي موثر تر و بهتر ميتوان داد.
حال با اين وصفي كه شد من گمان ميكنم بهتر آن است كه ما هر چه زودتر مشخص كنيم دوست تر داريم در كدام يك از اين دسته ها جابگيريم ؟
ارادتمند امين