بي تعارف عرض كنم كه ما اهل توحيديم و سر خوشي با هيچ گونه بت تراشي نداريم و از همه مدلهايش بيزاريم ، دمكراتيكش، يا ولايتيش، يا طاغوتيش، وحتي هرُُهرُيش. اين است كه گماني براين نرود كه خداي نكرده ميخواهم از بت ماقبل تراشيده اي دفاع يا جانب داري بي مورد كنم.
مراسم های روز دانشجو را كه حتما همه پیگیری كرده اند ، مخصوصا مراسم دانشكده فني را كه با حضوررييس جمهور خاتمی برگذار شد . ما كه نبوديم وآنچه شنيديم از رسانه ها بود و از آنان كه ماجرا را از نزديك ديده اند.
من كه واقعا حرف حساب خيلي از حضرات را هنوز هم بعد از تقريبا هشت سال نميدانم چيست.حالا مشكل كجاست خدا عالم است ، آنها بد ميگويند ؟! ما بد ميشنويم ؟! يا زبانهامان خيلي متفاوت است!؟ به هر حال هر چه باشد نتيجه اش اين است كه ميبينيم .
خيلي دوست دارم دوستان بگويند كه آيا انها واقعا معتقدند خيلي از اين مشكلات ما و خواستهامان را يك شخص خاص يا يك رييس جمهور ميتواند حل كند وپاسخ گو باشد؟ مگر جامعه خمير اسباب بازي است كه هر كس كه آمد هر جوري كه دلش خواست آن را ريخت وشكل بدهد؟ كجاي واژه اصلاحات يعني تغيير وتحولات انقلابي ويكنفره و يك شب و سريع السير ؟ چه كسي اين ادعا را كرده ؟ باور كنيد آزادي را نمي شود يك شبه به ملتي اعطا كرد اصلا اعطا كردني نيست .ما هنوز بسياري از مقدمات فرهنگي خيلي از آرزوهامان را فراهم نكرده اييم و هنوز خود را براي روبرو شدن با پيامدهاي خواسته و نا خواسته كثيري از مطالباتمان آماده ننموده ايم . چرا نميخواهيم باور كنيم؟! چرا يك بار هم كه شده به تاريخ نظر نميكنيم دور دورش را هم نه، همين صد ساله خيلي هم كافي است .
چرا بچه شده ايم و بهانه مي گيريم؟ حواسمان جمع باشد ، اگر خيلي سرو صدا راه بيندازيم ما را از فروشگاه بيرون ميكنند؟ تازه آزادي ، دمكراسي وعدالت و و و و و و كه آلوچه و لواشك آلو نيستند كه از دست فروش محله هم بشود گرفت وصداي بچه را خواباند.
عزيزان ما هنوز مخالفمان را هو ميكنيم ، حتي نه مخالفمان را كسي كه حرف ونظر ما را با زبان خودش ميگويد، فقط به زبان خودش ،همين . فكر ميكنيد اين كورراه ما را به كجا مي كشاند؟
ما رييس جمهور يك ملت ، يك ملت شايد هفتاد ميليوني با سه چها ر هزار سال سابقه تمدن را ، نه سر گذر و در قهوه خانه و جلوي گاراژ بلكه درست وسط دانشگاه به فحش ميكشيم و جواب حرفهايش را با منطق هو و جنجال مي دهيم. و بعد هم اعتراض كه چرا تسامح و تساهل را فراموش كرده اند ؟! انگار همه چيز براي ديگران است و ما از همه فقط طلب كاريم .
نميخواهم كسي را دعوت به سكوت كنم نه ، بلكه ميگويم خيلي چيزها را هنوز بايد تمرين كنيم. هيچ كسي بري از اشتباه نيست و هيچ كس هم نمي تواند خود را از زير تيغ نقد و سئوال و پرسش بر هاند ، اما اين كجا وآنچه ما كرده اييم و مي كنيم و اميدوارم كه ديگر نكنيم كجا ؟ ما نشان داديم كه فرق چنداني با آنكه چماق به دست مي گيرد و به دهان فيلسوف و انديشمند وهنرمند مشت مي زند و گاهي هم اگر لازم شود شاهرگشان را با دم چاقو نوازش ميدهد نداريم .هرچقدر هم كه بر مزار قربانيان ناله سردهيم و اشك بريزيم و شامورتي بازي در بياوريم باز از قماش همان لمپنهاي اربده كش و بي كله هستيم منتهي فقط با ژست ديگري وكمي هم مدرن تر و لوستر و بي مزه تر.
شايد بهتر باشد كمي ظرافت به خرج دهيم و خود آقاي رييس جمهور را زير نظر بگيريم، خوب از هركسي مي شود چيز آموخت حتي كسي كه داريم برايش هو مي كشيم و او در جواب لبخند تحويلمان ميدهد ، يا حتي از كسي كه براي سخن گفتن دعوتش كرده ايم ونمي گذاريم حرفش را بزند و او براي احترامي كه به ميزبان دارد در صوت و سر و صدا سخنش را ادامه ميدهد. مخصوصا اگر در محيطي زندگي مي كنيم كه هيچ كس تحمل هيچ حرفي را از هيچ كسي و در هيچ جايي ندارد.
بله ، مي شود از آقاي خاتمي هم با تمام انتقاداتي كه از او داريم آموخت، صبر در مقابل هوادار و مخالف را، تسامح و تساهل را ، پايبندي به اصول مورد ادعا و نهايتا آنچه را براي يك حركت اصلاحي و پيش رونده نياز و واجب است.
با تقديم احترام
امين